English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3683 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
close aboard U نزدیک به قایق دیگر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
range alongside U نزدیک کردن ناو به ناوی دیگر
washes U حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
washed U حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
wash U حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
fender U بالشتک حایل بین طناب و محل مهار یا قایق دیگر
privileged U مجاز به ادامه مسیر و گرفتن سرعت درصورت رسیدن قایق دیگر به ان
canopy U روکش قایق کروکی قایق سرپوش قایق
canopies U روکش قایق کروکی قایق سرپوش قایق
find touch U بیرون فرستادن توپ نزدیک خط دروازه برای تجمع نزدیک
lubber's line U علامت روی قطبنمای قایق نشاندهنده قسمت جلو و عقب قایق
backwind U حرکت قایق در وضعی که باداثر نامساعد نسبت به بادبان قایق بعدی داشته باشد
inside U ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
insides U ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
closes U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
close U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closer U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closest U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
inshore U نزدیک کرانه نزدیک ساحل
point bland U بسیار نزدیک در مسافت نزدیک
tack U سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tacked U سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tacks U سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tacking U سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
approach U نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approached U نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approaches U نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
chip U قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chips U قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
otherwise <adv.> U به ترتیب دیگری [طور دیگر] [جور دیگر]
boat space U فضای بار موجود در قایق محوطه بار قایق
mid wicket U توپزن نزدیک توپ انداز توپگیر طرفین میله نزدیک توپ انداز
showboat U قایق دارای صحنه نمایش نمایش در قایق
conversions U وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversion U وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
references U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
some other time U دفعه دیگر [وقت دیگر]
tunnelling U روش بستن یک بسته داده از یک نوع شبکه دربسته دیگر به طوری که روی شبکه دیگر و ناسازگار قابل ارسال باشد
he was otherwise ordered U جور دیگر مقدر شده بود سرنوشت چیز دیگر بود
shifted U تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shift U تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifts U تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
approach lane U مسیر نزدیک شدن به ساحل خطوط نزدیک شدن به ساحل
metafile U 1-فایلی که حاوی فایلهای دیگر باشد. 2-فایلی که داده مربوط به فایلهای دیگر را معرفی کند یا شامل شود
best gold U تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
he had no more no to say U دیگر سخنی نداشت که بگوید دیگر حرفی نداشت
HTML U مجموعهای از کدهای مخصوص که نحوه و نوعی که برای نمایش متن به کار می رود نشان میدهد و امکان ارتباط از طریق کلمات خاص درون متن به بخشهای دیگر متن یا متنهای دیگر میدهد
trans shipment U انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
close aboard U نزدیک
close up U از نزدیک
close-up U از نزدیک
towards U نزدیک
approaching U نزدیک
forby U از نزدیک
forby U نزدیک
narrowly U از نزدیک
forbye U نزدیک
at hand U نزدیک
nigh U نزدیک
close by U نزدیک
forthcoming U نزدیک
hard by U نزدیک
near upon U نزدیک
by U از نزدیک
not ahunderd mails flom U نزدیک
contiguous U نزدیک
accessible U نزدیک
on the eve of U نزدیک
near at hand U نزدیک
forbye U از نزدیک
foreby U نزدیک
imminent U نزدیک
hand to hand U نزدیک
hand-to-hand U نزدیک
on the verge of U نزدیک به
near by U نزدیک
adjacent U نزدیک
near by U نزدیک به
next door to U نزدیک
neighbouring U نزدیک
caudal U نزدیک به دم
upcoming U نزدیک
nearer U نزدیک
closer U نزدیک
in sight U نزدیک
neared U نزدیک
close U نزدیک
near- U نزدیک
vicinal U نزدیک
near U نزدیک
to gain ground upon U نزدیک
cephalo U نزدیک به سر
closes U نزدیک
up against <idiom> U نزدیک به
closest U نزدیک
up to <idiom> U نزدیک به
nears U نزدیک
nearest U نزدیک
close-ups U از نزدیک
beside U نزدیک
proximate U نزدیک
nearby U نزدیک
fast by U نزدیک
nearing U نزدیک
whitish U نزدیک به سفید
to gain on U نزدیک شدن به
by U نزدیک کنار
odd comeshortly U اینده نزدیک
to keep close U نزدیک ماندن
on the simmer U نزدیک بجوش
nears U نزدیک به ضربه
of kin U نزدیک همانند
low U نزدیک سبد
aftermost U نزدیک پاشنه
adducent U نزدیک کننده
to come by U نزدیک شدن
grazed U نزدیک به زمین
foreground U نزدیک نما
accosts U نزدیک کشیدن
accosts U نزدیک شدن
accosting U نزدیک کشیدن
accosted U نزدیک کشیدن
accosted U نزدیک شدن
accost U نزدیک کشیدن
accost U نزدیک شدن
neighbor U همسایه نزدیک
aggress U نزدیک شدن
grazes U نزدیک به زمین
nearsightedness U نزدیک بینی
subcentral U نزدیک مرکز
graze U نزدیک به زمین
subapical U نزدیک راس
to be on the way U نزدیک شدن
shortest U نزدیک تور
approximates U نزدیک کردن
shorter U نزدیک تور
approximated U نزدیک کردن
approximate U نزدیک کردن
odd comeshortly U روز نزدیک
short U نزدیک تور
hail fellow U صمیمی نزدیک
short range U نزدیک برد
short-range U نزدیک برد
subadult U نزدیک سن تکلیف
adductor U نزدیک کننده
admaxillary U نزدیک ارواره
hand and glove U خیلی نزدیک
danger close U خطر نزدیک
in U نزدیک ساحل
in U نزدیک دم دست
almost U بطور نزدیک
approachable U نزدیک شدنی
Near East U خاور نزدیک
upcoming U دراتیه نزدیک
draw on U نزدیک شدن
draw near U نزدیک شدن
short sighted U نزدیک بین
myopia U نزدیک بینی
in- U نزدیک دم دست
in- U نزدیک ساحل
parotic U نزدیک به گوش
parahepatic U نزدیک جگر
stand by <idiom> U نزدیک بودن
inside U نزدیک بمرکز
paulo postfuture U اینده نزدیک
insides U نزدیک بمرکز
Near our office . U نزدیک اداره ما
far and near U دور و نزدیک
erelong U در اینده نزدیک
recent memory U حافظه نزدیک
paranephric U نزدیک گرده
deep U نزدیک به هدف
subsaturated U نزدیک به اشباع
near U نزدیک به ضربه
near- U نزدیک به ضربه
going on U نزدیک شدن
neared U نزدیک به ضربه
nearer U نزدیک به ضربه
deciding U نزدیک به هدف
nearest U نزدیک به ضربه
nearing U نزدیک به ضربه
cypres U تقریبی نزدیک
gain on U نزدیک شدن به
in the near future U در آینده نزدیک
deeper U نزدیک به هدف
deepest U نزدیک به هدف
to draw near or nigh U نزدیک شدن
about U در اطراف نزدیک
upstream U نزدیک به سرچشمه
besides U بعلاوه نزدیک
proximal U نزدیک مبدا
adjoining U نزدیک مجاور
at U پهلوی نزدیک
toward U نزدیک به مقارن
acceded U نزدیک شدن
close in U نزدیک شدن
accedes U نزدیک شدن
acceding U نزدیک شدن
close coordination U هماهنگی نزدیک
converge U به هم نزدیک شدن
Recent search history Forum search
1popsicle
1مرض سینه وبغل
2تعریف فونتیک چیست؟
2Let me know when you're done.. (kiss) Im gonna get ready for you!
1معنی lead lag compensator
1wife is life life is knife knife kill the life
2transmembrane
1playing the game در مورد انجام ورزش چه معنی میدهد
1Current passworda
2single gas
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com